به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری حوزه، آمریکا در ماههای اخیر فشارهای شدیدی بر دولت عراق وارد کرده است تا نقش مقاومت گروههای مسلح در این کشور را پایان دهد و این گروهها را خلع سلاح کند.
در روزهای اخیر اخبار ضد و نقیضی از تبادل نظر میان گروه های مقاومت عراق و چارچوب هماهنگی شیعه مبنی بر موافقت و یا عدم موافقت با قرار دادن انحصار سلاح در دست دولت عراق و به عبارت دیگر خلع سلاح گروه های مقاومت مخابره شده است.
طی ۴۸ ساعت گذشته برخی رسانه ها ادعا کردند که گروههای مسلح عراق از جمله کتائب امام علی، عصائب اهل الحق، انصارالله الاوفیاء و کتائب سیدالشهداء موافقت خود را با طرح خلع سلاح اعلام کردهاند.
در مقابل، کتائب حزبالله با صدور بیانیهای مخالفت خود را با خلع سلاح اعلام و تاکید کرد که تحقق حاکمیت و امنیت کامل عراق شرط لازم برای چنین اقدامی است.
در همین راستا « ماجد الشویلی » تحلیلگر عراقی یادداشتی را با عنوان؛ «محدود کردن سلاح در اختیار دولت یعنی: جدا کردن عراق از یکپارچگی عرصهها» نوشته است.
متن یادداشت به شرح ذیل است:
بدون شک، تأسیس یک دولت، معنا و موجودیتی والاتر و عمیقتر از گروههای مقاومت دارد و بدون شک، آنچه از طریق یک دولت به دست می آید، تأثیرگذارتر، گستردهتر و مشروعتر از آن چیزی است که گروههای جهادی ممکن است در مبارزه خود علیه اشغالگر غاصب به دست آورند.
همچنین کاملا روشن و مبرهن است که حمل سلاح و مشارکت در مقاومت، تنها مقدمهای است برای تأسیس یک دولت و دستیابی به استقلال و حاکمیت کامل.
بنابراین، منطق حکم می کند که سلاح مقاومت فقط باید به دولتی تحویل داده شود که عملکردی مقاومتی دارد؛ زیرا فقط دولتی با عملکرد جهادی است که می تواند اهداف مجاهدین را محقق کند و هیچ امنیتی برای مبارزان مقاومت وجود ندارد مگر در یک دولت امن، همچنان که هیچ کرامتی برای ملت وجود ندارد مگر در یک دولت کاملاً مستقل.
محدود کردن سلاح در دست دولت، هدفی والا و ضرورتی مطلق است؛ ولیکن، وقتی این موضوع به شیوهای که پس از انتخابات مطرح شد، مطرح می شود، به موضوعی بحث برانگیز و جدل آفرین مبدل میشود، و در هاله ای از سوء ظن قرار می گیرد و با سیلی از تردیدها، و حتی عدم تأیید، تحقیر و تمسخر مواجه می شود.
زیرا اگر سلاح در اختیار دولت قرار گیرد و به آن محدود شود، با توجه به این که دولت توسط هیئت حاکمه اداره می شود، و هیئت حاکمه یک هیئت اجماعی است، و تصمیم جنگ و صلح بر عهده پارلمانی چند پاره و دولتی برآمده از آن خواهد بود.
بنابراین، در این صورت آیا دولت عراق می تواند از تجاوز و دشمنی علیه لبنان، ایران یا یمن جلوگیری کند؟ آیا دولت می تواند در حمایت از فلسطین و محور مقاومت اعلام جنگ کند؟ آیا دولت عراق می تواند در برابر سیاست آمریکا مقاومت کند یا همچنان به مماشات با آن ادامه خواهد داد؟ و آیا اینها همان اهداف و اصول نیروهای مقاومت نیستند؟ یا اتفاق دیگری افتاده است؟
واقع امر این که: سلاحی که در دست نیروهای مقاومت است، حلقه اتصالی است که عراق را به سایر محورهای مقاومت متصل می کند. حقیقت این است که محدود کردن سلاح به دولت چیزی جز جدا کردن مسیر عراق از مسیر جمهوری اسلامی ایران و همسو کردن آن با مسیر کشورهای عربی نیست.
فرض کنیم حزب الله سلاح خود را به دولت لبنان تحویل دهد. آیا رابطه آن با سایر نیروهای این محور به همین شکل باقی خواهد ماند؟ آیا دولت لبنان به یک دولت مقاومتی تبدیل خواهد شد که با اسرائیل می جنگد و از تجاوز و نفوذ آن جلوگیری می کند؟ یا اینکه سلاح مقاومت است که مانع از مبارزه دولت عراق و لبنان با اشغالگری صهیونیستی و استکبار آمریکایی شده است؟
بنابراین هدف مشخص است:
محدود کردن سلاح در دست دولت به خاطر مبدل شدن لبنان و عراق به کشورهای مقاومت نیست، بلکه به منظور پایان دادن به دوران مقاومت است.
برخی معتقدند که محدود کردن سلاح به دولت، آن را تقویت می کند، در حالی که تجربه ثابت کرده است که این سلاح ابزاری ارزشمند برای اعمال فشار بر نیروهایی بودهاند که نیتهای بد و کینه توزانه نسبت به عراق داشتهاند و هنوز هم دارند.
نمیدانم: آیا زمان بندی اعلام محدود کردن سلاح در اختیار دولت، بهانهای برای شانه خالی کردن از مسئولیت حمایت از مردم لبنان، به این بهانه که تصمیم جنگ و صلح بر عهده دولت است؟
یا اینکه برخی از برادران ما معتقدند که اگر شیعیان لبنان در معرض نابودی و ایران در معرض یک جنگ بزرگ، و سرنوشت ساز و مستقیم قرار گیرند، می توانند به طور رسمی مداخله نظامی کنند و از طریق دولت عراق با اسرائیل بجنگند؟
حقیقت درونی و تلخ این طرح این است که: این اقدام، چه عمدی و چه غیرعمدی، شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) را تضعیف کرده و آنها را در معرض آسیب پذیری و تحقیر قرار می دهد.
این تصمیم به سید عمار حکیم اقتدار فکری نسبت به سایر رهبران جناحها می دهد، زیرا او اولین کسی بود که خواستار محدود کردن سلاح در اختیار دولت شد.
اگر چه او علناً لزوم دور نگه داشتن عراق از درگیریهای منطقه را اعلام می کند ، یعنی «ما با فلسطین، لبنان یا ایران کاری نداریم» ، اما از همان ابتدا رویکرد خود را روشن کرده و همواره تأکید کرده است که حمل سلاح و مشارکت در مقاومت مفید نبوده و نخواهد بود.
علاوه بر این، زمان اعلام این که سلاح باید منحصراً در اختیار دولت قرار گیرد، این تصور را ایجاد می کند که گویی این نیروها برای دستاوردهای سیاسی و دنیوی می جنگند، و اکنون که به خواسته ی خود دست یافتهاند، دیگر نیازی به سلاح ندارند.
و حال که ما در مراحل اولیه این تصمیم هستیم، چه نتیجه ای از آن حاصل شده است؟ بجز این که فرستاده رئیس جمهور ایالات متحده اعلام کرد: اعلامیهها به تنهایی کافی نیستند؛ خلع سلاح باید جامع باشد»، سپس ادعا می کند که اینها دستوراتی از سوی مرجعیت دینی هستند، انگار که او کسی است که وظیفه اجرای دستورات مرجعیت را بر عهده دارد!
انتهای پیام/










نظر شما